قوه قضائیه وارد مناقشات سیاسی نمی شود!!!

این جمله و جملات مشابه بارها و بارها از سوی مقامات و علی الخصوص روسای قوه قضائیه و در محافل مختلف شنیده شده و مرتبا هم تکرار میشود. اوج اینگونه ادعاها اما زمانی بالا میگیرد که قوه قضائیه درگیر پرونده های جنجالی بوده و در آن زمان نیاز به آرامش و تمرکز بیشتر از هر وقت دیگر بر روی موضوع پرونده احساس میشود. علی رغم این اما هیچ گاه مسئولان سیاسی و مردم کشور نتوانسته اند و یا نخواسته اند این ادعا را پذیرفته و متناسب با موضع گیری های مسئولان قوه قضائیه، آنها نیز مواضع مختلفی می گیرند. بعقیده بنده بوجود آمدن یک همچون فضاوتهایی در بین مردم و مسئولان، در مرحله اول سران اصلی قوه خصوصا رئیس محترم آن جناب آیت الله لاریجانی هستند. گویا ایشان فراموش کرده اند اگر قول و عمل با هم تناقض داشته باشد، مردم و خصوصا مسئولان مطلع کمتر باور خواهند کرد. کافی است در اتفاقاتی که در سطح کشور و بین الملل می افتد نگاهی بیاندازید خواهید دید که سران سه قوه بدون هیچ گونه تغییری در رویه اقدام به سخنرانی و صدور بیاینه (( له یا علیه )) میکنند. روی کلامم با قوه قضائیه است که چرا رئیس محترم این قوه علی رغم ادعای همیشگی خود که (( قوه قضائیه وارد مناقشات سیاسی نشده و تحت فشارهای سیاسی از موضع خود کوتاه نمی آید )) در اینجا شروع به محکوم کردن کشورهای دیگر میکند؟ آیا این هم از وظایف قوه قضائیه است؟ برای نمونه در همین اقدام اخیر اشغال سفارت انگلیس توسط دانشجویان، سخنان جناب آیت الله لاریجانی را ببینید. ایشان میفرمایند: در طول گذشته کشور ما نشان داده راهی را که انتخاب کرده با اقتدار و استواری ادامه میدهد و هیچگاه مغلوب و مقهور زورگویی های کشورهای غربی نخواهد شد... ایشان در جای دیگر از همین سخنان می اقزاید: پشت پرده ادعاهای حقوق بشری غرب امروز از هر روز دیگر آشکار تر شده است. چرا که در خود کشورهای غربی و در خود آمریکا و اروپا به مردم ظلم هایی میشود که فریادشان بلند است. و در مقابل برخورد پلیس آنجا و برخودهای رسانه ای آنها با مردمشان خیلی روشن است.

واقعیت این است که اینگونه صحبت کردن رئیس قوه قضائیه دخالت آشکار ایشان و نهاد مطبوعشان در قوه مجریه بوده و انگیره های غیر سیاسی بودن آن را دامن میزند. اگر قرار باشد هر مسئولی هر چند از روی احساس تکلیف، در مورد مسائل بین المللی موضع گیری کرده و بی محابا سخن برانند، به راستی چگونه می توان سیاست خارجی واحد و منسجمی در مقابل کشورهای دیگر انخاذ کرد. کافی است در خصوص احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران صفحات روزنامه ها را مرور کنید. فرماندهان سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی، ارتش، نمایندگان مجلس، ائمه محترم جمعه و جماعات و سایر مسئولان  با شدیدترین لحن ممکن بر کوس جنگ کوبیده و با کشورهای درگیر مناقشه وارد جنگ لفظی میشوند. و کسی از آنها نمی پرسد آیا این مقامات محترم حق صحبت در این مواقع و مواضع را دارند؟ و چه کسی باید حدود وظایف را به آنها گوشزد نماید؟

در هر حال به نظر میرسد در ایران علی رغم اذعان قانون به مسئولیت و وظایف کلیه مسئولان، اما جایگاه واحدی برای صدور اینگونه تصمیمات وجود نداشته و ندارد. و وزارت خارجه در حد یک دبیرخانه تنزل پیدا کرده و هر مقامی متناسب با موقعیت خود برای آن دستوری آنهم از جایگاه بلادستی صادر میکند.

بدون شک اوضاع مملکت با وجود این نقیصه به سرانجام خیری نخواهد رسید. الا اینکه هر کس حدود وظایف سازمانی خود را شناخته و در همان محدوده گام بردارد.