عملکرد صدا و سیما در بوته نقد


دیروز جلسه مجلس شورای اسلامی در مورد استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی بود. محمود احمدی نژاد و افرادی از دولت به همراه ایشان آمده بودند. طبیعتا آنچه که مورد انتظار بود این که جلسه مجلس به سوال و جواب پیرامون عملکرد جناب آقای شیخ الاسلامی وزیر محترم کار و رفاه اجتماعی سپری میشد. اما همانطور که مطمئنا همه شما مطلع هستید، این جلسه تبدیل به جلسه محاکمه رئیس مجلس شد تا آنجا که رئیس مجلس مجبور شد از خود دفاع کرده و رفع اتهام نماید. که حتما خود شما بقیه ماجرا را می دانید.

بنده در این نوشتار قصد ندارم آن جلسه و اتفاقات رخ داده در آن را مطرح و نقد کنم، که در این خصوص در روزهای آینده از زبان کارشناسان و سیاسیون بسیاری خواهید شنید و در روزنامه های بسیاری خواهید خواند. اما آنچه که باعث شد من دست به قلم برده و این مطالب را عنوان کنم، عملکرد کاملا غیر حرفه ای و مغرضانه صدا و سیما در اطلاع رسانی این موضوع به مردم بود. وقتی به خبرهای صدا و سیما در انعکاس این استیضاح گوش کردم گمان کردم که هیچ اتفاقی در مجلس نیافتاده و جلسه استیضاح به خوبی و خوشی به پایان رسیده است. و اگر واقعا کلیات جریان را از کانالهای خارجی مشاهده نکرده بودم، به راحتی هر چه تمامتر از کنار آن میگذشتم. اما اینچنین نشد. و من حالیکه مات و مبهوت از شیوه اطلاع رسانی صدا و سیما بودم. از پای تلویزیون برخواستم و با ناراحتی دنبال کاری رفتم.

به راستی مسئولان صدا و سیمای ما تا بحال از خود این سوال را از خود کرده اند که چرا مردم به شنیدن و دیدن رسانه های غربی اینقدر علاقه نشان میدهند و بیش از گذشته به آن ترغیب شده اند؟ مطمئنا که این سوال را بارها و بارها با خود تکرار کرده ولی آیا تاکنون برای رسیدن به پاسخ صحیح بدور از آنکه آن پاسخ چه باشد، اقدامی کرده اند؟ در همین ماجرای استیضاح وزیر کار یک ایرانی را در نظر بگیرید که طبق توصیه های مسئولان فقط به اخبار داخلی گوش کرده و از خبرهای ایران و جهان که از کانالهای خبری غربی پخش می شود خبری ندارد. آیا یک چنین شخصی هنگامی که با همکار یا دوست خود در مورد استیضاح صحبت می کند و به ناگاه از زبان دوست خود می شنود که چه اتفاقی در مجلس افتاده و او از آن بی خبر بوده، چه حس و حالی نسبت به رسانه ملی پیدا میکند؟ شاید یکی از اصلی ترین عللی که باعث شده مردم گرایش بیشتری به دیدن و شنیدن اخبار ایران و جهان از کاتالهای غربی پیدا کنند، همین اطلاع رسانی مغرضانه و ناقص است. این نقیصه بقدری واضح و مبرهن است که قاطبه مسئولان و سیاسیون با گوشزد به ریاست این نهاد ملی، تلاش در رفع آن کرده اند اما آنچه که البته به جایی نرسد فریاد است. خوب به نظر شما در این میان و بدون پرداختن به ریشه این مشکل و فقط با اکتفا کردن به قانون منع استفاده از وسایل و تجهیزات ماهواره ای و عملکرد نیروی انتظامی در انهدام وسایل ماهواره ای آن هم با آن شیوه غلط، می تواند ما را در رسیدن به اجرای قانون منع استفاده از ماهواره کمک کند؟ (بگذریم که بنده اصولا با منع قانونی و با بکاربردن زور در مسائل فرهنگی مخالف می باشم و معتقدم باعث نتیجه عکس می شود) آیا می توان به این روش مردم را از رسیدن به اخبار صحیح و به روز باز داشت؟ چرا در بسیاری از معضلات کشور بجای رسیدگی به ریشه مشکلات به حل و فصل آن بصورت سطحی می پردازیم و از نصایح صاحبان اندیشه و متخصصان امر خود را بی نیاز می دانیم؟ غافل از اینکه ممکن است این شیوه تا چند صباحی موثر افتد اما علاج واقعی صورت نگرفته و مطمئنا بار دیگر شاهد سربرآوردن یا عود کردن این معضل بصورت های دیگر خواهیم بود.

به هر حال این دور تسلسلی است که در آن گرفتاریم و تا روش علاج ما اصلاح نشود بهبودی حاصل نخواهد شد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد