خیانت در امانت


امانت داری یکی از موضوعات مهمی است که در اسلام هم به آن توصیه اکید شده است.خدا در قرآن کریم اینگونه می ‌فرماید:

(( إنّ الله یأمرکم أن تؤدّوا الأمانات الی أهلها... خدا به شما فرمان می ‌دهد که امانت‌ها را به صاحبان آن‌ها رد کنید)) سوره نساء آیه 58

در اهمیت این موضوع امام صادق ـ علیه ‌السلام ـ می ‌فرماید:

«اگر قاتل جد بزرگوارم علی ـ علیه ‌السلام ـ امانتی نزد من بگذارد و من آن را قبول کنم بر او خیانت نخواهم کرد.» تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب، ج1، ص12.

با این همه اما مشاهده می کنیم که بسیاری از ما مسلمانان و شیعیان در این امر مهم کوتاهی کرده و گاهی تعمدا آن را زیر پا گذاشته و برای این کار دلایل و توجیهات سخیف و بدون منطقی را مطرح می سازیم. این مقدمه را بیان کردم تا بگویم اقدام صورت گرفته از سوی دولت یا هر مقام دیگری که سخنرانی مرسی رئیس جمهور مصر را مورد تحریف قرار داده و باعث صدمه دیدن وجه بین المللی ایران در بین کشورهای دنیا شده را مورد انتقاد شدید قرار دهم. این موضوع آنقدر مهم و حساسیت برانگیز بود که شورای همکاری خلیج فارس طی بیانیه ای این اقدام را محکوم ساخته و خواستار عذرخواهی دولت ایران شد.

 ((( موضوع از این قرار بود که مرسی در سخنرانی خود اینگونه گفته بود: دو ملت فلسطین و سوریه قهرمانانه برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی مبارزه می کنند. روند انقلاب های عربی از تونس آغاز و به یمن و لیبی کشیده شد و هم اکنون شاهد انقلاب سوریه علیه حکومت ظالم هستیم.  حق رای وتو، شورای امنیت را از حل بحران سوریه ، ناتوان کرده است. ما با ملت سوریه علیه ظلم و سرکوب اعلام همبستگی می کنیم. وحدت مخالفان، ضروری است.

 اما مترجم شبکه یک و رادیو ایران این بخش را اینگونه ترجمه کرد: دو ملت فلسطین و بحرین و دیگر ملت ها اکنون در حال مبارزه هستند. تونس از پس آن آغاز شد و لیبی و یمن را شاهد هستیم و تحولاتی که هم اکنون در بحرین شاهد آن هستیم. وتو شورای امنیت را از حل بحران های تحولات مردمی ناتوان کرد. ما با ملت سوریه در مقابل توطئه علیه این کشور اعلام همبستگی می کنیم. باید امیدوار باشیم که در سوریه، نظامی که مردمی است، باقی بماند.

 مرسی در سخنانش گفته بود: خانم ها، آقایان، همبستگی با مبارزه مردم عزیز سوریه علیه حکومت سرکوبگر که مشروعیت خود را از دست داده است به همان اندازه که ضرورت سیاسی و استراتژیک است، یک وظیفه اخلاقی به شمار می رود. این حمایت از اعتقاد ما به آینده سوریه به عنوان کشوری آزاد و سربلند نشأت می گیرد. همه ما باید حمایت کامل و نه ناقص خود را از مبارزه طالبان آزادی و عدالت در سوریه اعلام کنیم. همدردی باید به طرح سیاسی تبدیل شود که حامی تغییر مسالمت آمیز به حکومتی دموکراتیک و بیانگر مطالبات مردم سوریه در زمینه دستیابی به آزادی، عدالت و مساوات باشد.

 اما صداوسیما اینگونه ترجمه کرد: برادران و خواهران عزیز، مساله همبستگی ما با ملت سوریه علیه توطئه ای که بر ضد آن کشور جریان دارد نباید فراموش شود. این وظیفه ای اخلاقی و وظیفه ای سیاسی و راهبردی است. باید تمامی تلاش خود را برای اصلاحات به کار ببریم، باید اقدامات به صورت مسالمت آمیز صورت گیرد.ما همگی اکنون در برابر چالش های بزرگی قرار داریم، ملت های فلسطین، بحرین و سایر ملت ها در حال مبارزه هستند و برخی کشورهای ما با دخالت های داخلی و خارجی مواجه هستند. ملت سوریه آزاد است و می تواند در برابر توطئه هایی که علیه ملت سوریه ایجاد شده باقی بماند. )))

همانطور که گفتم این عمل از سوی هر مقامی صورت گرفته باشد، عملی غیر اخلاقی و خارج از اصول اولیه امانت داری و اعتماد متقابل است. امری که در روابط بین الملل باید سرلوحه دولت مردان قرار گیرد. موضوعی که کرارا از سوی مقامات، دولتیان و خصوصا صدا و سیما به خبرنگاران سایر کشورها توصیه می شود و آنها را به حفظ امانت و رساندن پیام ملت ایران به مردم کشورهایشان تشویق و ترغیب می سازند.

کشوری که خود را ام القرای اسلامی دانسته و برای دنیا نسخه های شفابخش اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره می پیچد، نباید خود ناقض سخنانش باشد. گویا در این میان کسانی هستند که معتقدند هدف وسیله را توجیه می کند. اینچنین عقایدی نه تنها کمکی به پیشرفت ما در عرصه های بین المللی نمی کند که ما را روز به روز از رسیدن به هدف دورتر می سازد.

امیدوارم که هر چه زودتر و با عذرخواهی به موقع بتوانیم از عوافب ناشی از این برخورد غیر مسئولانه در بین کشورهای دنیا جلوگیری کنیم.

اندر فواید ناشناخته کارت ملی

هنوز چند سالی از عمر این تازه وارد سپری نشده که سایه خود را بر تمامی امور مردم انداخته است. ابتدای پیدایشش قصد بر این بود که بعد از آمدن جایگزین شناسنامه های قدیمی شود. تا دیگر مردم با همین یک کارت هم از مزایای شناسنامه برخوردار شده و هم از حجم و صفحات زیاد آن رها شده و از همه مهمتر دیگر کسی نتواند آن را جعل کند. اما برخلاف همه پیش بینی ها مشاهده می کنیم که این کارت نه تنها نتوانسته به آن جایگاه دست پید کند که از اهداف از پیش تعیین شده خود نیز دور شده و به یک همراه اضافه در جیب های پر از کارت مردم تبدیل شده است. و شده است باری اضافه بر دیگر بارها. خود من در جیبم نزدیک به 10 عدد کارت دارم که برایتان میشمارم:

1) کارت شناسایی محل کار

2) کارت ورود و خروج محل کار

3) کارت پایان خدمت

4) کارت گواهینامه

5) کارت بنزین

6) کارت عابر بانک

7) کارت پرداخت اقساط بانک مسکن

8) کارت ماشین

9) کارت بیمه ورزشی

10) و بالاخره کارت ملی

همانطور که می بینید 10 عدد کارت ناقابل در جیب بنده وجود دارد. چه بسا در جیب شما تعداد بیشتری کارت بسته به نوع فعالیتی که انجام می دهید وجود داشت باشد. گاهی که برای مرتب کردن خودم پای آئینه می ایستم متوجه می شوم لباسم از طرف جیب آن بشدت متورم شده و سنگین. بطوری که فرم پیراهن را به هم می زند. و این ظاهر همه ایرانیان در نگاه اول است. مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

در یک اقدام غافلگیرانه بانکها اعلام کردند که برای هر گونه عملیات بانکی نیاز به کارت ملی می باشد. و بدین ترتیب بود که این کارت شگفت انگیز از رقیب اصلی خود یعنی شناسنامه پیشی گرفت. هر چند در نگاه اول این اقامی مثبت بود، ولی در بسیاری از مواقع مثلا درهنگام گرفتن وام یا باز کردن حساب، شما باید هم از کارت ملی و هم از تمامی صفحات شناسنامه کپی تهیه می کردید. و این یعنی باری اضافه بر دیگر بارها. با این اوضاع تصدیق می فرمایید که این عملکرد باعث شده هیچ کدام از این اوراق شناسایی دارای هویتی مستقل از یکدیگر نداشته باشند. و در بسیاری از موارد از در کنار یکدیگر بودن هویت خود را پیدا می کنند.( البته این نکته ظریف تر از مو را نباید از نظر دور داشت که در بسیاری از مواقع نیاز به هیچ گونه هویتی نمی باشد فقط کافی است که شما عضو یکی از باندهای مافیایی... باشید...)

چند روز پیش بود که در هنگام عبور از خیابانی متوجه کارکرد دیگری از این کارت شگفت انگیز شدم و باعث شگفتی بیش از پیش من شد. آن هم موضوع عرضه مرغ یخ زده با کارت ملی بود.

این یکی دیگر مرا انگشت به دهان گذاشت و تا مدتها فکر و ذهن مرا به خود مشغول کرد. به هر حال هیچ کدام از کارتهای بالا که ذکر کردم قابلیت آن را نداشته که کارکردی بیشتر از آنچه که برایشان صادر شده اند را بدوش بکشند. ولی بقولی این کارت یه چیز دیگه است.

واقعا دیگر نمی دانم در مورد این قضایا چه باید بنویسم. آیا این نشانه به تمدن رسیدن ما ایرانیان است یا ....

دو برآمدگی بر روی سر!!!؟؟؟

این روزها در شرایطی به سر می بریم که هر لحظه باید منتظر شنیدن خبرهای آنچنانی باشیم. اگر روزی بر روی سر هموطنان خود دو چیز برآمده مشاهده کردید، نباید انگشت تعجب به دندان بگیرید. این را هم بگذارید روی آن همه اخبارآنچنانی. مگر این موجود دو پا چقدر تاب و تحمل دارد؟ تا کی باید هر روز که از رختخواب خود بر می خیزد با اخبار... روبرو شود؟ به نظرم باید به همه آن کسانی که بر روی کله مبارکشان دو عدد شاخ روئیده، حق بدهیم و برای همه آن کسانی که هنوز در این راه مقاومت از خود نشان داده و اجازه نداده اند بر روی سرشان شاخی سبز شود درود فرستاد و صبرشان را ستود. خود من این روزها وقتی سرم را شانه می زنم احساس میکنم شانه همانند روزهای قبل موهایم را صاف نمی کند. گویی مانعی بر سر راه شانه وجود دارد. شما چطور؟ آیا شما هم با این مشکل مواجه شده اید یا خیر؟ اگر نشده اید به این اخبار گوش کنید حتما این احساس در شما هم بوجود خواهد آمد.

1)      خون فروشی رسمی در شیراز

ماجرا از این قرار است که اداره محترم کل انتقال خون استان فارس طی اقدام بی سابقه ای اقدام به فروش محصولات خونی نموده است. یعنی شما با نیت خدا جویانه و خیرخواهانه وارد یکی از مراکز انتقال خون شده و به میزان 2 لیتر خون ناقابل خود را به خیال استفاده برای بیماران نیازمند اهدا میکنید اما یکهو این خون اهدایی سر از بازار سیاه دلالی در می آورد. و کارمندان خدوم اداره کل انتقال خون فارس همین خون شما را با قیمت های بالا به بیماران تالاسمی و سرطانی و بیماران آن طرف آب ( کشورهای حاشیه خلیج فارس ) می فروشند. آن هم با قیمت های گزاف. و تازه اگر خدای ناکرده خود شما دچار حادثه شدید و نیاز شدید به خون پیدا نمودید باید خون خود را با قیمت بالا خریداری کنید.

2)      کاه در شیشه های آبلیمو

تعجب نکنید اندکی صبر داشته باشید. ماجرا اینگونه است که برخی از تولید کنندگان محترم آبلیمو برای استفاده بیشتر در شیشه های آبلیمو (( کاه )) اضافه میکنند. در گزارشی که خبرگزاری ایسنا تهیه کرده آمده: ... از آنجایی که کاه پس از مخلوط شدن با آب مایعی همرنگ آبلیمو از خود تولید میکند، برخی از تولید کنندگان این روش را برای تولید مایعی شبیه آبلیمو استفاده می کنند و پس از مخلوط کردن کاه با مقداری آبلیمو، مایعی با حجم بالا تولید می کنند. در این میان از برخی افزودنی های مجاز که به ترش کردن محصول کمک میکند نیز استفاده می کنند.

3)      میوه کاج در چای

خبرگزاری ایسنا در ادامه خبر قبل می افزاید: ... حجم زیادی از چای هر ساله به کشور وارد می شود... شبهه مخلوط کردن چای با میوه درخت کاج از مدتها پیش در میان مصرف کنندگان مطرح بوده است. میوه مخروطی شکل درخت کاج که قهوه ای رنگ است پس از خرد شدن ظاهری بسیار شبیه دانه های چای پیدا می کند... ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )

4)      وایتکس در شیر

خبرنگار ما یک‌بار دیگر با کارشناسان این حوزه از جمله«دکتر موسی‌خانی» متخصص آزمایشگاه «مبناء» که فعالیتش را روی شیر متمرکز کرده، به گفت‌وگو بنشنید. موسی‌خانی می‌گوید:«متاسفانه برخی دامداران در شیر وایتکس می‌ریزند تا بار میکروبی آن پایین بیاید.» البته او معقتد است که تقلبات در این زمینه بسیار زیاد است.

همچنین او کتمان نمی‌کند که وایتکس نه‌تنها در شیر که در چندین فرآورده دیگر هم استفاده می‌شود. هرچند اصرار ما برای آنکه او نامی‌از فرآورده‌های وایتکسی دیگر نام ببرد، بی‌نتیجه ماند. البته می‌گوید: «مقدار وایتکس مصرفی آنقدر زیاد نیست که بو یا طعم فرآورده را تغییر دهد.» همچنین موسی‌خانی در پاسخ به این سوال که آیا آزمایشگاه می‌تواند تشخیص بدهد که در شیر وایتکس ریخته شده یا خیر؟ می‌گوید: «کارخانه‌ها تست وجود «وایتکس» را از آزمایشگاه نمی‌خواهند. البته کارخانه‌داران هم خود ابزارآلاتی برای تست شیر دارند که به گفته موسی‌خانی این دستگاه‌ها دارای خطاهایی است که نتیجه آزمایش را دقیق نشان نمی‌دهد.

موسی‌خانی می‌گوید: «برخی کارخانه‌ها گرفتار تقلب می‌شوند. مثلا برخی اوقات دامداران آنتی‌بیوتیک به دام می‌دهند و همین مسئله برای مصرف کنندگان محصولات لبنی مشکل ایجاد می‌کند.» او اعتقاد دارد مسئله آنتی بیوتیک‌ها از مسئله استفاده وایتکس مهم‌تر است که البته  به‌زودی در این باره گزارشی تهیه خواهد شد.

و هزاران خبر و گزارش دیگر از این دست که موجب می شود آن دو برآمدگی بر روی سر ابناء بشر به یک عضو دائمی تبدیل شود.

برای ساخت خرمشهر باید از خدا کمک گرفت



خرمشهر را خدا آزاد کرد )) این جمله نورانی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود که در فتح سرافرازانه خرمشهر صادر شد. و هنوز اگر با چشم دل به آن نگاه کنی و بیاندیشی همان طراوت و شادابی را که در روزهای ابتدایی داشت، با خود دارد. به راستی کاگر با نگاهی منصفانه به ماجرای عملیات بیت المقدس داشته باشیم، عمق و مغز این جمله را بهتر درک خواهیم کرد. من قصد آنرا ندارم که با تشریح و تبیین عملیات بیت المقدس و با دادن آمارهای از قبل منتشر شده، تکرار مکررات را اینجا بیاورم. زیرا هم در آن جایگاه نیستم که این کار از عهده ناتوانی چون من بر آید، و هم شایستگی آن را در خود نمی بینم. اما قصدم از این نوشته ادای دینی است که فکر میکنم باید به این شهر و مردم نجیب، مومن و سرافراز آن ادا کنم. و به گمانم بر عهده همه متفکران و قلم بدستان و هنرمندان متعهد این مرز و بوم است که با هر آنچه در اختیار دارند ندای مظلومیت این شهر و مردم آن را فریاد زنند.

بعد از گذشت 30 سال خرمشهر هنوز زخم عمیق ویرانه های بجا مانده از سالهای اسارت و جنگ را بر پیکر نحیف خود دارد. و تنها عمگسار و همدم آن همان مردم دوست داشتنی، صمیمی و باوفای خرمشهری هستند. تنها آنها هستند که با تمام وجود در کنار شهر زخمی خود مانده و به مداوای ویرانه های آن همت گماشته اند.

هم وطن من و عزیزان گرامی اگر شما امروز که 30 سال از آزاد سازی خرمشهر قهرمان میگذرد به آن سفری داشته باشی و به گوشه گوشه آن سری بزنی، محله هایی را خواهی دید که هنوز آثار آن دوران را بر پیکر خود دارند. و از آن عجیب تر اینکه در این ویرانه ها خانواده هایی هستند که شب را به صبح و صبح را به شب می آورند. این برای مسئولانی که صدای عدالت خواهی آنها گوش فلک را کرد کرده، همانند لکه ننگی می ماند. چگونه می توان این دوگانگی در حرف و عمل را توجیه کرد. آیا باید شعار عدلت خواهی آنها را باور کرد یا ویرانه های بجا مانده در این شهر را؟

برای اینکه شما عزیزان با گوشه ای از این کم بودها و نارسایی ها در این شهر آشنا بشوید توجه تان را به سخنان آیت الله نوری امام جمعه محترم خرمشهر که خود از جانبازان جنگ تحمیلی است جلب میکنم:

(( ... حاضر نشدیم برای آسایش مردم خرمشهر که دین خود را به اسلام و ایران ادا کردند، همتی به خرج دهیم و وضعیت آن شد که می بینیم. تداوم رنج ها و محنت های مردمی که پس از گذشت این همه سال (ربع قرن) از ازادی خرمشهر از اولیه های زندگی محروم هستند....چند بار باید این پروژه آب را افتتاح کنید. چند میلیارد برایش خرج نمایید. چقدر باید برای پروژه ای که مردم از آن نصیب نبردند پول پرداخت شود.... خیلی مهم است که ما مردم را راغب کنیم به زندگی در خرمشهر، با توجه به این که در وضعیت فعلی که دشمن در صدد این است که کمین کرده و ضربه ای بزند. خالی شدن خرمشهر ضرر سنگینی دارد، اینجا مرز است. در وضعیت فعلی باید مرزها از همه جای دیگر امنیت، آسایش و آرامش بیشتری داشته باشد. دقت کنیم در تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر و سابقه تاریخی معاصر خرمشهر این شهر مرزی چندین بار مورد حمله قرار گرفته است، پس باید وسایل زندگی و حداقل راحتی مردم در منطقه فراهم شود، نه این که مردم از اولیه های زندگی محروم باشند.... وی خطاب به رئیس جمهور گفتند: اید بفهمید همه قضیه آبرسانی به خرمشهر و آبادان که به شما گفتند دروغ بود، دروغ! عیب است برای رئیس جمهوری که این همه به او دروغ بگویند و متوجه نشود....البته ما استاندار و پیمانکارانش را مقصر اصلی این وضعیت می دانیم.... با این وضعیتی که استانداری و پیمانکارانش برای مردم به وجود آورده اند دیگر کسی رغبت به آمدن به خرمشهر را نمی کند. او بار دیگر به رئیس جمهور گفت: این خوش باوری ها را کنار بگذارید. این همه مرم دارند از اوضاع بد و استاندار و پیمانکارانش می نالند، به فکر مردم باشید. گروه هایی هستند که به عنوان مدیران پروازی، با دریافت حقوق های میلیونی که نصف روز هم کار نمی کنند، در منطقه حضور دارند. ))

شما تصور بفرمایید در آستانه سوم خرداد کدام مسئول میخواهد به این شهر رفته و سخنرانی کند!!! آیا دیگر با این همه که عنوان شد، جایی برای سخنرانی دوباره و وعده های دروغ می ماند. فقط در این روزها باید گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد و برای ساختن آن هم باید به خدا پناه آورد.

به یاد شهید مقداد جوانمرد زاده


مقداد نوجوانی کوچک اندام و ریز نقش بود. زرنگ بود و فرز. خوش زبان بود و شوخ. مهربان و باوفا. پیگیر بود و مصمم. خلاصه از همه صفات خوب انسانی بهره ای داشت. او متولد 1347 بود و یکسال از من بزرگتر. بچه اهواز منطقه کیان مسجد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود. من هم که منزلمان در کوی انقلاب بود و در مسجد حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم. برای عملیات کربلای 4 با مقداد عازم شدیم. با سپاه حضرت محمد صلی الله علیه واله. به تهران رفتیم و در آن اجتماع باشکوه رزمندگان در استادیوم آزادی شرکت داشتیم. هنوز هم صحنه هایی از آن را در صدا و سیما نشان میدهد. جمعیتی نزدیک به 120 هزار نفر از رزمندگان داوطلب برای جنگ با دشمن. آن لحظات و صحنه ها بیاد ماندنی و فراموش نشدنی بوده و هستند. بعد از آن اعزام شدیم برای شرکت در عملیات. صبح عملیات کنار هم در کانال نشسته بودیم. که فریاد بچه ها بلند شد: عراقیها ریختند توی کانال. با فرمان عقب نشینی همه از کانال بیرون رفتیم. مقداد که جثه کوچکی داشت و به تنهایی نمی توانست از کانال خارچ شود را کمک کردم و از کانال بیرون فرستادم بعد هم خودم بدنبالش دویدم. در همان موقع امیر صالح زاده فرمانده گروهان را دیدم که در سینه تپه کوچکی پناه گرفته و با فریاد بچه ها را راهنمایی میکند که از کدام طرف بروند. مسیر طولانی بود و پر خطر. عراقی ها با ماشین های نفربر و اتوبوسهایی که از شهر برای انتقال نیرو آورده بودند، نیرو پیاده میکردند تا حلقه محاصره را کامل کنند. در همه مسیر مقداد جلوی من می دوید. در قسمتی از مسیر همه سینه خیز شدیم. و از بریدگی عبور کردیم. دیگر مقداد را ندیدم. گمان کردم جلوتر از من است. وقتی به رودخانه رسیدم هرچه سوال کردم و گشتم مقداد را ندیدم. گفتند تو برو اون هم حتما می آید. او آمد ولی سالها بعد. او آمد ولی فقط چند تکه استخوان. او را در بهشت شهدای اهواز به خاک سپردیم. چه شبی بود آن شب که درمسجد ابوالفضل علیه السلام اهواز برای وداع آخر در کنارش بودم.

اینها را گفتم که بگویم؛ هفته گذشته روز 5 شنبه مراسم بله برون همشیره بنده بود. از اهواز به اصفهان رفتم. اسم داماد را که سوال کردم پدرم گفت: مقداد. حالی بهم دست داد. شب که برای صحبت آمدند، در تمامی مدت حضور خانواده داماد، من سر به زیر انداخته بودم و تصویر مقداد را در مقابل خودم میدیدم. چندین بار نزدیک بود که گریه کنم، خودم را کنترل کردم. نمی دانم چی حکمتی داشت. ولی هر چه بود برای اینکه بار دیگر مقداد را در کنار خود و اینبار در خانواده خود میدیدم بسیار خوشحال بودم. جواب ما در آن شب مثبت بود. انشاالله این وصلت سر خواهد گرفت و برای همیشه مقداد را در کنار خودم احساس خواهم کرد. ((عجب شبی بود آن شب))
برای شادی ارواح شهداء علی الخصوص شهید مقداد جوانمرد زاده الفاتحه مع الصلواة